معنی فارسی smooth-faced
B1با صورت یا سطحی صاف و بدون برآمدگی یا زبری، به ویژه در اشیاء.
Having a face or surface that is flat and even without texture.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
گلدان با صورت صاف روی میز زیبا به نظر میرسید.
مثال:
The smooth-faced vase looked elegant on the table.
معنی(example):
او از مجسمه با چهره صاف در گالری قدردانی کرد.
مثال:
He admired the smooth-faced sculpture in the gallery.
معنی فارسی کلمه smooth-faced
:
با صورت یا سطحی صاف و بدون برآمدگی یا زبری، به ویژه در اشیاء.