معنی فارسی smuse
B1فکر کردن یا مدیتیشن کردن در سکوت یا آرامش.
To contemplate or reflect quietly.
- VERB
example
معنی(example):
او دوست دارد در لحظات آرام به افکارش فکر کند.
مثال:
He likes to smuse his thoughts during quiet moments.
معنی(example):
یک کتاب خوب به من کمک میکند که فکر کنم.
مثال:
A good book helps me smuse.
معنی فارسی کلمه smuse
:
فکر کردن یا مدیتیشن کردن در سکوت یا آرامش.