معنی فارسی smutter

B1

کسی که کثیف‌کاری می‌کند، به ویژه در کارهای هنری.

A person who makes smudges or messes, especially in artistic endeavors.

example
معنی(example):

او وقتی شروع به نقاشی کرد، کثیف‌کار شد.

مثال:

He became a smutter when he started painting.

معنی(example):

کثیف‌کاری می‌تواند در کلاس هنر هیجان‌انگیز باشد.

مثال:

Being a smutter can be fun during art class.

معنی فارسی کلمه smutter

: معنی smutter به فارسی

کسی که کثیف‌کاری می‌کند، به ویژه در کارهای هنری.