معنی فارسی snaggy
B1 /snæɡi/سطحی ناهموار یا خشن که به طور ناخواسته چیزی را به خود جذب میکند.
Having a rough or uneven surface that tends to catch or snag.
- adjective
adjective
معنی(adjective):
Covered in snags, or similar sharp projections.
example
معنی(example):
سطح زبر باعث شد که سخت باشد که سر بخوریم.
مثال:
The snaggy surface made it hard to slide.
معنی(example):
او یک سویشرت زبر پوشید که همه چیز به آن میچسبید.
مثال:
He wore a snaggy sweater that caught on everything.
معنی فارسی کلمه snaggy
:
سطحی ناهموار یا خشن که به طور ناخواسته چیزی را به خود جذب میکند.