معنی فارسی snapy
B1تند و تیز، با تأکید بر صدای واضح یا احساس سریع و غیرمنتظره.
Characterized by a sharp, quick sound or an immediate effect.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
صدای تیز دوربین باعث شد همه به عقب برگردند.
مثال:
The snapy sound of the camera made everyone turn around.
معنی(example):
او از حس تیز کفشهای جدیدش لذت میبرد.
مثال:
She loved the snapy feeling of the new shoes.
معنی فارسی کلمه snapy
:
تند و تیز، با تأکید بر صدای واضح یا احساس سریع و غیرمنتظره.