معنی فارسی snaringly

B1

به طرز فریبنده یا اغواکننده؛ به گونه‌ای که توجه یا اعتماد را جلب کند.

In a manner that is enticing or captivating.

example
معنی(example):

تله به طرز فریبنده‌ای قرار داده شد تا روباه زیرک را به دام بیندازد.

مثال:

The trap was set snaringly to catch the clever fox.

معنی(example):

او به طرز فریبنده‌ای صحبت کرد و توجه همه را جلب کرد.

مثال:

She spoke snaringly, captivating everyone's attention.

معنی فارسی کلمه snaringly

: معنی snaringly به فارسی

به طرز فریبنده یا اغواکننده؛ به گونه‌ای که توجه یا اعتماد را جلب کند.