معنی فارسی snided

B1

به شیوه‌ای کنایه‌آمیز یا تحقیرآمیز جواب دادن یا اظهار نظر کردن.

To make a derogatory or mocking remark.

example
معنی(example):

او به تلاش‌های او برای بهبود پروژه کنایه زد.

مثال:

He snided at her efforts to improve the project.

معنی(example):

او احساس ناراحتی کرد وقتی که او به مهارت‌های آشپزی‌اش کنایه زد.

مثال:

She felt hurt when he snided at her cooking skills.

معنی فارسی کلمه snided

: معنی snided به فارسی

به شیوه‌ای کنایه‌آمیز یا تحقیرآمیز جواب دادن یا اظهار نظر کردن.