معنی فارسی sniggle

B1

لفظی غیررسمی برای توصیف حركات سریع و ناگهانی، معمولاً به معنای عبور و مرور کردنی.

To move quickly and in a stealthy manner, often used to describe sneaky actions.

verb
معنی(verb):

To chortle or chuckle; snicker (often used in contempt).

example
معنی(example):

من دیدم که خرگوشی از میان بوته‌ها می‌گذرد.

مثال:

I saw a rabbit sniggle through the bushes.

معنی(example):

شما می‌توانستید صدای خنده بچه‌ها را در حین بازی بشنوید.

مثال:

You could hear the children sniggle during the game.

معنی فارسی کلمه sniggle

: معنی sniggle به فارسی

لفظی غیررسمی برای توصیف حركات سریع و ناگهانی، معمولاً به معنای عبور و مرور کردنی.