معنی فارسی snodly

B1

سنودلی؛ به شیوه‌ای غیرطبیعی یا نامتعارف.

In a peculiar or strange manner.

example
معنی(example):

او به طرز سنودلی صحبت کرد.

مثال:

She spoke in a snodly manner.

معنی(example):

او به طرز سنودلی از میان جمعیت عبور کرد.

مثال:

He walked snodly through the crowd.

معنی فارسی کلمه snodly

: معنی snodly به فارسی

سنودلی؛ به شیوه‌ای غیرطبیعی یا نامتعارف.