معنی فارسی snogged

B1

بوسیدن، به ویژه در یک زمینه صمیمی و غیررسمی.

Past tense of snog; to kiss someone affectionately.

verb
معنی(verb):

To kiss passionately.

example
معنی(example):

آن‌ها در گوشه‌ای از مهمانی بوسیدند.

مثال:

They snogged in the corner of the party.

معنی(example):

او قبل از رفتن با او خداحافظی بوسید.

مثال:

He snogged her goodbye before leaving.

معنی فارسی کلمه snogged

: معنی snogged به فارسی

بوسیدن، به ویژه در یک زمینه صمیمی و غیررسمی.