معنی فارسی snoringly

B1

به حالت خرناس کردن در خواب، صداهایی که به طور معمول از بینی در زمان خواب تولید می‌شوند، اطلاق می‌شود.

In a manner characterized by snoring

example
معنی(example):

او بسیار بلند خوابید و با خرناسش همه را مزاحم کرد.

مثال:

He slept very loudly, snoringly disturbing everyone else.

معنی(example):

او فیلمی را با خرناس دید و نتوانست بیدار بماند.

مثال:

She watched a movie snoringly, unable to stay awake.

معنی فارسی کلمه snoringly

: معنی snoringly به فارسی

به حالت خرناس کردن در خواب، صداهایی که به طور معمول از بینی در زمان خواب تولید می‌شوند، اطلاق می‌شود.