معنی فارسی snow-bound

B1

به وضعیتی گفته می‌شود که بر اثر بارش برف زیاد مانع از حرکت و سفر می‌شود.

Describing a situation where heavy snowfall prevents movement, often leading to being trapped.

example
معنی(example):

به خاطر بارش سنگین برف در کلبه گرفتار برف شده بودیم.

مثال:

We were snow-bound at the cabin due to the heavy snowfall.

معنی(example):

روستای گرفتار برف از دنیای خارج جدا شده بود.

مثال:

The snow-bound village was cut off from the outside world.

معنی فارسی کلمه snow-bound

: معنی snow-bound به فارسی

به وضعیتی گفته می‌شود که بر اثر بارش برف زیاد مانع از حرکت و سفر می‌شود.