معنی فارسی snow-plowed

B1

به طور خاص به زمین یا جاده‌هایی اشاره دارد که برف آن پاک شده است.

Having been cleared of snow by a snowplow.

example
معنی(example):

مزارع برف‌روبی‌شده محصولات زیر آن را نشان می‌دهند.

مثال:

The snow-plowed fields revealed the crops underneath.

معنی(example):

بعد از اینکه جاده برف‌روبی شد، سفر آسان‌تر شد.

مثال:

After the snow-plowed road was made, travel became easier.

معنی فارسی کلمه snow-plowed

: معنی snow-plowed به فارسی

به طور خاص به زمین یا جاده‌هایی اشاره دارد که برف آن پاک شده است.