معنی فارسی snowshed

B1

سردخانه برف، سازه‌ای برای محافظت از وسایل در برابر برف و طوفان برف.

A structure designed to protect vehicles or goods from snow.

example
معنی(example):

سردخانه برف قطار را از برف در حال افتادن محفوظ نگه داشت.

مثال:

The snowshed kept the train safe from falling snow.

معنی(example):

ما یک سردخانه برف ساختیم تا تجهیزات ورزشی زمستانی خود را ذخیره کنیم.

مثال:

We built a snowshed to store our winter sports equipment.

معنی فارسی کلمه snowshed

: معنی snowshed به فارسی

سردخانه برف، سازه‌ای برای محافظت از وسایل در برابر برف و طوفان برف.