معنی فارسی snuggish
B1احساس راحتی و گرمی که درون چیزی، مانند پتو یا لباس، وجود دارد.
Comfortably snug or cozy, providing a feeling of warmth.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
پتو دور او احساس راحتی میکرد.
مثال:
The blanket felt snuggish around her.
معنی(example):
او متوجه شد که صندلی خیلی راحت است.
مثال:
He found the chair to be quite snuggish.
معنی فارسی کلمه snuggish
:
احساس راحتی و گرمی که درون چیزی، مانند پتو یا لباس، وجود دارد.