معنی فارسی sojourned
B1اقامت موقت، زمانی که شخص برای مدت کوتاهی در مکانی میماند.
To stay temporarily in a place.
- verb
verb
معنی(verb):
To reside somewhere temporarily, especially as a guest or lodger.
example
معنی(example):
او برای چند ماه در پاریس سپری کرد.
مثال:
She sojourned in Paris for a few months last year.
معنی(example):
آنها در طول تابستان در کلبه دوستشان اقامت کردند.
مثال:
They sojourned at their friend's cabin during the summer.
معنی فارسی کلمه sojourned
:
اقامت موقت، زمانی که شخص برای مدت کوتاهی در مکانی میماند.