معنی فارسی solstitially
B1به حالت سالانه یا دارای ویژگیهای مربوط به سال برای توصیف رفتار یا رویدادها استفاده میشود.
In a manner relating to the solstice.
- ADVERB
example
معنی(example):
خورشید بهطرز سالانه میدرخشید و گرما و نور به زمین میداد.
مثال:
The sun shone solstitially, giving warmth and light to the earth.
معنی(example):
گیاهان به صورت سالانه رشد میکنند زمانی که خورشید در شدیدترین حالت خود است.
مثال:
Plants grow solstitially when the sun is most intense.
معنی فارسی کلمه solstitially
:
به حالت سالانه یا دارای ویژگیهای مربوط به سال برای توصیف رفتار یا رویدادها استفاده میشود.