معنی فارسی solve-a-puzzle
B1حل یک معما، فرآیند یافتن راهحل یک مسئله یا معما، که معمولاً به صورت سرگرمی یا چالش انجام میشود.
To find a solution to a problem or challenge, often framed as a game or pastime.
- VERB
example
معنی(example):
من از حل معما در وقت آزاد خود لذت میبرم.
مثال:
I enjoy solving a puzzle in my free time.
معنی(example):
او دوست دارد که در آخر هفتهها با دوستانش یک معما حل کند.
مثال:
She likes to solve a puzzle with her friends on weekends.
معنی فارسی کلمه solve-a-puzzle
:
حل یک معما، فرآیند یافتن راهحل یک مسئله یا معما، که معمولاً به صورت سرگرمی یا چالش انجام میشود.