معنی فارسی sonship
B1فرزند بودن، حالت یا کیفیت نسبت به پدر یا مادر؛ همچنین به معنای تعلق به خانواده یا خط نسبی است.
The condition of being a son; often signifies a special status within a family or lineage.
- NOUN
example
معنی(example):
فرزندش یک نقش ویژه در خانواده به او میدهد.
مثال:
His sonship gives him a special role in the family.
معنی(example):
مفهوم فرزند بودن در بسیاری از فرهنگها مهم است.
مثال:
The concept of sonship is important in many cultures.
معنی فارسی کلمه sonship
:
فرزند بودن، حالت یا کیفیت نسبت به پدر یا مادر؛ همچنین به معنای تعلق به خانواده یا خط نسبی است.