معنی فارسی sorbed

B1

جذب شده، به فرایند جذب مواد در یک ماده دیگر اشاره دارد.

Past participle of absorb, meaning to have taken in or soaked up.

example
معنی(example):

رنگدانه در طول فرآیند توسط پارچه جذب شد.

مثال:

The dye was sorbed by the fabric during the process.

معنی(example):

مواد مغذی به ذرات خاک جذب می‌شوند تا جذب بهتری داشته باشند.

مثال:

Nutrients are sorbed onto the soil particles for better absorption.

معنی فارسی کلمه sorbed

: معنی sorbed به فارسی

جذب شده، به فرایند جذب مواد در یک ماده دیگر اشاره دارد.