معنی فارسی souled

B1

به معنای داشتن روح و زندگی، به‌ویژه در فعالیت‌های خلاقانه.

Having the essence or spirit that connects deeply with human emotions.

example
معنی(example):

او همیشه زمانی که موسیقی می‌نواخت، احساس زنده بودن می‌کرد.

مثال:

He always felt souled whenever he played music.

معنی(example):

او حضوری زنده و روح‌دار دارد که همه را مجذوب خود می‌کند.

مثال:

She has a souled presence that captivates everyone.

معنی فارسی کلمه souled

: معنی souled به فارسی

به معنای داشتن روح و زندگی، به‌ویژه در فعالیت‌های خلاقانه.