معنی فارسی sound a note of
B1صدای یک هشدار یا موضوع مشخص را بیان کردن، معمولاً در زمینههای اجتماعی یا سیاسی
To express a particular sentiment or theme, often in discussions or speeches.
- IDIOM
example
معنی(example):
سخنران تصمیم گرفت در طول ارائه یک هشدار صادر کند.
مثال:
The speaker decided to sound a note of caution during the presentation.
معنی(example):
او همیشه در زمانهای دشوار یک لحن خوشبینی به خود میگیرد.
مثال:
She always sounds a note of optimism, even in difficult times.
معنی فارسی کلمه sound a note of
:
صدای یک هشدار یا موضوع مشخص را بیان کردن، معمولاً در زمینههای اجتماعی یا سیاسی