معنی فارسی soundlessly
B1به معنای انجام چیزی بدون ایجاد صدا است.
In a silent or quiet manner.
- ADVERB
example
معنی(example):
گربه به طور بیصدا از میان اتاق تاریک عبور کرد.
مثال:
The cat moved soundlessly through the dark room.
معنی(example):
او به طور بیصدا به طرف جشن غافلگیرکنندهاش نزدیک میشد.
مثال:
She was soundlessly sneaking up on her surprise party.
معنی فارسی کلمه soundlessly
:
به معنای انجام چیزی بدون ایجاد صدا است.