معنی فارسی spa
B1 /ˈspɑ/مکانی برای درمان و آرامش، معمولاً شامل خدماتی مانند ماساژ و درمان‌های زیبایی.
A place providing therapeutic services and relaxation treatments, often including massages and beauty care.
- noun
noun
معنی(noun):
A health resort near a mineral spring or hot spring.
معنی(noun):
A trendy or fashionable resort.
معنی(noun):
A health club.
معنی(noun):
A hot tub
example
معنی(example):
به یک اسپای درمانی می‌روم تا استراحت کنم.
مثال:
I am going to a spa for relaxation.
معنی(example):
اسپا شامل ماساژ و درمان‌های زیبایی است.
مثال:
The spa offers massage and beauty treatments.
معنی فارسی کلمه spa
:
مکانی برای درمان و آرامش، معمولاً شامل خدماتی مانند ماساژ و درمان‌های زیبایی.
