معنی فارسی spacer
B1شیئی که برای جداسازی یا ایجاد فاصله بین دو چیز استفاده میشود.
An object used to create or maintain a space between other objects.
- NOUN
example
معنی(example):
Spacer برای اطمینان از قرار گرفتن محکم ضروری است.
مثال:
The spacer is essential for ensuring a tight fit.
معنی(example):
آنها از spacer برای جدا کردن لایههای پروژه استفاده کردند.
مثال:
They used a spacer to separate the layers of the project.
معنی فارسی کلمه spacer
:
شیئی که برای جداسازی یا ایجاد فاصله بین دو چیز استفاده میشود.