معنی فارسی spag

A2

نوعی پاستا، اغلب با سس و مواد دیگر سرو می‌شود.

A type of pasta dish, usually featuring a sauce and various ingredients.

example
معنی(example):

من برای شام یک پاستا با گوشت و کُوفته سفارش دادم.

مثال:

I ordered a spag and meatballs for dinner.

معنی(example):

این غذا یکی از پاستاهای محبوب میان بچه‌هاست.

مثال:

This dish is a popular spag among children.

معنی فارسی کلمه spag

: معنی spag به فارسی

نوعی پاستا، اغلب با سس و مواد دیگر سرو می‌شود.