معنی فارسی spatiotemporally

B2

به معنای آن چیزی که به زمان و فضا اشاره دارد یا در ارتباط با آن‌ها است.

Pertaining to both space and time.

example
معنی(example):

این پدیده می‌تواند به‌طور فضازمانی تحلیل شود.

مثال:

The phenomenon can be analyzed spatiotemporally.

معنی(example):

درک مسئله به‌طور فضازمانی به فهم پیچیدگی آن کمک می‌کند.

مثال:

Understanding the issue spatiotemporally helps in grasping its complexity.

معنی فارسی کلمه spatiotemporally

: معنی spatiotemporally به فارسی

به معنای آن چیزی که به زمان و فضا اشاره دارد یا در ارتباط با آن‌ها است.