معنی فارسی spay
B1 /speɪ/اسپای کردن، عمل جراحی برای عقیمسازی مادهها ، به طوری که نتوانند تولیدمثل کنند.
To sterilize a female animal by removing the ovaries and usually the uterus.
- verb
verb
معنی(verb):
To remove or destroy the ovaries (of an animal) so that it cannot become pregnant.
example
معنی(example):
ما تصمیم به اسپای کردن گربهمان گرفتیم تا از تولد گربههای بیشتر جلوگیری کنیم.
مثال:
We decided to spay our cat to prevent more kittens.
معنی(example):
اسپای کردن حیوانات خانگی به کنترل جمعیت حیوانات کمک میکند.
مثال:
Spaying pets helps control the animal population.
معنی فارسی کلمه spay
:
اسپای کردن، عمل جراحی برای عقیمسازی مادهها ، به طوری که نتوانند تولیدمثل کنند.