معنی فارسی specifiable
B1قابل تعیین، میتواند به وضوح تعریف و مشخص شود.
Able to be clearly defined or identified; not vague.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
پارامترها قابل توضیح هستند و انجام وظیفه را آسانتر میکنند.
مثال:
The parameters are specifiable, making the task easier.
معنی(example):
هر جنبهای از پروژه قابل توضیح است تا وضوح بیشتری داشته باشد.
مثال:
Each aspect of the project is specifiable to ensure clarity.
معنی فارسی کلمه specifiable
:
قابل تعیین، میتواند به وضوح تعریف و مشخص شود.