معنی فارسی speired
B1عمل بافتن یا پیچیدن اشیاء به یکدیگر.
The past tense form of speir, meaning to braid or intertwine.
- VERB
example
معنی(example):
او موهایش را در یک بافت زیبا پیچید.
مثال:
She speired her hair into a beautiful braid.
معنی(example):
آنها گلها را با هم برای گلدان بافت کردند.
مثال:
They speired the flowers together for the bouquet.
معنی فارسی کلمه speired
:
عمل بافتن یا پیچیدن اشیاء به یکدیگر.