معنی فارسی spf
B1میزان محافظت کرم ضد آفتاب در برابر اشعه ماوراء بنفش خورشید.
Sun protection factor, a measure of the effectiveness of sunscreen.
- NOUN
example
معنی(example):
مهم است که کرم ضد آفتاب با SPF بالا بزنید.
مثال:
It's important to wear sunscreen with a high SPF.
معنی(example):
SPF به معنای فاکتور محافظت در برابر آفتاب است که اندازهگیری میکند کرم ضد آفتاب چقدر از پوست محافظت میکند.
مثال:
SPF means sun protection factor, which measures how well sunscreen protects skin.
معنی فارسی کلمه spf
:
میزان محافظت کرم ضد آفتاب در برابر اشعه ماوراء بنفش خورشید.