معنی فارسی spindlelegs
B1پایههای باریک و بلند که به شکل دوک طراحی شدهاند.
Legs of furniture shaped like a spindle.
- NOUN
example
معنی(example):
صندلی دارای پای دوکی است که ظاهری کلاسیک به آن میدهد.
مثال:
The chair has spindlelegs that give it a classic look.
معنی(example):
او پایههای دوکی برای میز جدید تراشید.
مثال:
He carved spindlelegs for the new table.
معنی فارسی کلمه spindlelegs
:
پایههای باریک و بلند که به شکل دوک طراحی شدهاند.