معنی فارسی spinula
B1اسپینولا، برجستگی یا زائدهای که به شکل خاری کوچک بر روی سطحی دیده میشود.
A small, spiny projection found typically on biological surfaces.
- NOUN
example
معنی(example):
اسپینولا یک برجستگی کوچک و خاردار بر روی یک سطح است.
مثال:
A spinula is a small, spinous projection on a surface.
معنی(example):
اسپینولای گیاه میتواند به دور کردن گیاهخواران کمک کند.
مثال:
The spinula of the plant can help deter herbivores.
معنی فارسی کلمه spinula
:
اسپینولا، برجستگی یا زائدهای که به شکل خاری کوچک بر روی سطحی دیده میشود.