معنی فارسی spiritedness

B1

روحیه و نشاط، احساسی از انرژی و شوق که بر دیگران تأثیر می‌گذارد.

The quality of being spirited; enthusiasm and energy in action.

example
معنی(example):

روحیه‌اش مسری بود و همه اطرافیانش را الهام بخشید.

مثال:

Her spiritedness was contagious and inspired everyone around her.

معنی(example):

روحیه تیمی به آنها کمک کرد تا بر مشکلات غلبه کنند.

مثال:

The team's spiritedness helped them to overcome hardships.

معنی فارسی کلمه spiritedness

: معنی spiritedness به فارسی

روحیه و نشاط، احساسی از انرژی و شوق که بر دیگران تأثیر می‌گذارد.