معنی فارسی spiritsome

B1

دارای حالت یا ویژگی‌های روح‌مانند و غیرمعمول.

Having qualities that are reminiscent of spirits; ethereal.

example
معنی(example):

جو روح‌گونه کتابخانه قدیمی بازدیدکنندگان را مجذوب کرد.

مثال:

The spiritsome atmosphere of the old library captivated the visitors.

معنی(example):

او توصیف کرد که چه حسی روح‌گونه‌ای در حین کاوش در ویرانه‌های باستانی داشت.

مثال:

She described the spiritsome feeling she got while exploring the ancient ruins.

معنی فارسی کلمه spiritsome

: معنی spiritsome به فارسی

دارای حالت یا ویژگی‌های روح‌مانند و غیرمعمول.