معنی فارسی spirulate

B1

اسپیرولاته به شکل مارپیچی یا پیچی اشاره دارد، اغلب در مورد میکروارگانیسم‌ها و موجودات زنده استفاده می‌شود.

Having a spiral shape, often used to describe certain bacteria or plants.

example
معنی(example):

باکتری‌ها به شکل اسپیرولاته هستند.

مثال:

The bacteria are spirulate in shape.

معنی(example):

برخی از گیاهان ساختارهای اسپیرولاته‌ای برای تولید مثل ایجاد می‌کنند.

مثال:

Some plants produce spirulate structures for reproduction.

معنی فارسی کلمه spirulate

: معنی spirulate به فارسی

اسپیرولاته به شکل مارپیچی یا پیچی اشاره دارد، اغلب در مورد میکروارگانیسم‌ها و موجودات زنده استفاده می‌شود.