معنی فارسی spitballing
B2فرآیند ارائه ایدهها یا نظرات به صورت غیررسمی و معمولاً بدون فکر کردن زیاد به آنها.
The act of casually brainstorming or throwing out ideas for consideration.
- verb
verb
معنی(verb):
To moisten the ball with saliva before pitching it.
معنی(verb):
To brainstorm ideas.
مثال:
1950s.
example
معنی(example):
آنها درباره مقاصد ممکن تعطیلات به صورت سرزده صحبت کردند.
مثال:
They were spitballing about possible vacation destinations.
معنی(example):
صحبت کردن به صورت سرزده در جلسات میتواند به ایدههای نوآورانه منجر شود.
مثال:
Spitballing during meetings can lead to innovative ideas.
معنی فارسی کلمه spitballing
:
فرآیند ارائه ایدهها یا نظرات به صورت غیررسمی و معمولاً بدون فکر کردن زیاد به آنها.