معنی فارسی splat
A1 /splæt/لکهای از مایع که معمولاً با صدای خاصی به زمین میافتد.
A loud, flat sound made when a soft object hits a surface, often leaving a mark
- noun
noun
معنی(noun):
The narrow wooden centre piece of a chair back.
example
معنی(example):
رنگ روی بوم یک لکه زد.
مثال:
The paint made a splat on the canvas.
معنی(example):
او صدای شکستگی تخممرغ را وقتی که به زمین افتاد، شنید.
مثال:
He heard the splat of the egg when it hit the ground.
معنی فارسی کلمه splat
:
لکهای از مایع که معمولاً با صدای خاصی به زمین میافتد.
