معنی فارسی splatterfaced

B1

چهره‌ای که به‌طرز نامنظمی با رنگ یا مواد دیگر پاشیده شده است.

Having a face that is marked or made chaotic by splatters, often used in an artistic context.

example
معنی(example):

هنرمند یک اثر هنری با چهره پاشیده ساخت.

مثال:

The artist created a splatterfaced masterpiece.

معنی(example):

پیدا کردن یک نقاشی با چهره پاشیده می‌تواند برای مجموعه‌داران هیجان‌انگیز باشد.

مثال:

Finding a splatterfaced painting can be exciting for collectors.

معنی فارسی کلمه splatterfaced

: معنی splatterfaced به فارسی

چهره‌ای که به‌طرز نامنظمی با رنگ یا مواد دیگر پاشیده شده است.