معنی فارسی spleenier
B1شخصی که بیشتر از حد معمول درباره موضوعی دلخور به نظر میرسد.
More inclined to be bitter or moody than usual.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او امروز نسبت به معمول، دلخورتر به نظر میرسید.
مثال:
He seemed even spleenier today than usual.
معنی(example):
بعد از رویداد، نظرات او نسبت به قبل دلخورتر شد.
مثال:
After the event, her comments grew more spleenier.
معنی فارسی کلمه spleenier
:
شخصی که بیشتر از حد معمول درباره موضوعی دلخور به نظر میرسد.