معنی فارسی splendidly
B2به طرز شگفتانگیزی، به حالت و شیوهای برجسته و دلپذیر، به ویژه در توصیف زیبایی یا کیفیت.
In a magnificent or impressive manner.
- adverb
adverb
معنی(adverb):
In a splendid manner.
example
معنی(example):
غروب به طرز شگفتانگیزی زیبا بود.
مثال:
The sunset was splendidly beautiful.
معنی(example):
او در کنسرت به طرز شگفتانگیزی اجرا کرد.
مثال:
She performed splendidly at the concert.
معنی فارسی کلمه splendidly
:
به طرز شگفتانگیزی، به حالت و شیوهای برجسته و دلپذیر، به ویژه در توصیف زیبایی یا کیفیت.