معنی فارسی split stuff
B1تقسیم چیزها، به ویژه در مورد وسایل یا محتوای یک مکان، برای راحتی و ترتیب.
Dividing items, especially regarding belongings or contents, for ease and organization.
- noun
noun
معنی(noun):
Timber sawn into lengths and then split
example
معنی(example):
من نیاز دارم که چیزها را به جعبههای مختلف برای سازماندهی تقسیم کنم.
مثال:
I need to split stuff into different boxes for organization.
معنی(example):
آنها تصمیم گرفتند که چیزها را به طور مساوی بین همه اعضای تیم تقسیم کنند.
مثال:
They decided to split stuff evenly among all team members.
معنی فارسی کلمه split stuff
:
تقسیم چیزها، به ویژه در مورد وسایل یا محتوای یک مکان، برای راحتی و ترتیب.