معنی فارسی splotch

B1

لکه‌ای یا ناحیه‌ای بزرگ از مایع، معمولاً ناشی از ریختن یا پاشیدن.

A large or irregular spot or stain, typically of a liquid.

noun
معنی(noun):

An irregular-shaped spot or stain.

verb
معنی(verb):

To mark with splotches.

example
معنی(example):

یک لکه قرمز روی کاغذ سفید وجود داشت.

مثال:

There was a red splotch on the white paper.

معنی(example):

او یک لکه جوهر روی پیراهنش را متوجه شد.

مثال:

She noticed a splotch of ink on her shirt.

معنی فارسی کلمه splotch

: معنی splotch به فارسی

لکه‌ای یا ناحیه‌ای بزرگ از مایع، معمولاً ناشی از ریختن یا پاشیدن.