معنی فارسی spray-painted

B2

پر شده یا پوشش داده شده به وسیله رنگ اسپری، به ویژه در زمینه‌های هنری.

Covered or decorated with spray paint.

example
معنی(example):

دیوار با رنگ‌های زیبا اسپری شده بود.

مثال:

The wall was spray-painted with beautiful colors.

معنی(example):

آنها ماشین را اسپری رنگ کردند تا رنگ آن را تازه کنند.

مثال:

They spray-painted the car to refresh its color.

معنی فارسی کلمه spray-painted

: معنی spray-painted به فارسی

پر شده یا پوشش داده شده به وسیله رنگ اسپری، به ویژه در زمینه‌های هنری.