معنی فارسی sprunny
B1شنگول، توصیفی برای موجوداتی است که سرزنده و پرتحرک هستند.
Describing someone or something that is cheerful and full of energy.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
خرگوش شنگول به سرعت از میان میدان جست.
مثال:
The sprunny rabbit hopped quickly across the field.
معنی(example):
همه چقدر خوشحال بودند که تولهسگ چقدر شنگول بود.
مثال:
Everyone loved how sprunny the puppy was.
معنی فارسی کلمه sprunny
:
شنگول، توصیفی برای موجوداتی است که سرزنده و پرتحرک هستند.