معنی فارسی spung
B1پرش یا بالا رفتن ناگهانی، به ویژه با نیروی زیاد یا سرعت.
To leap or jump suddenly.
- VERB
example
معنی(example):
گربه به سرعت به روی میز پرید.
مثال:
The cat spung onto the table in a quick motion.
معنی(example):
او هنگام شنیدن زنگ خطر به سرعت اقدام کرد.
مثال:
He spung into action when he heard the alarm.
معنی فارسی کلمه spung
:
پرش یا بالا رفتن ناگهانی، به ویژه با نیروی زیاد یا سرعت.