معنی فارسی sputumous

B1

اکنون به معنای دارای خلط، معمولاً در زمینه پزشکی.

Relating to or characterized by sputum.

example
معنی(example):

ترشح خلطی نشان‌دهنده یک عفونت بود.

مثال:

The sputumous discharge indicated an infection.

معنی(example):

بیمار سرفه‌ای خلطی داشت که هفته‌ها طول کشید.

مثال:

The patient had a sputumous cough that lasted for weeks.

معنی فارسی کلمه sputumous

: معنی sputumous به فارسی

اکنون به معنای دارای خلط، معمولاً در زمینه پزشکی.