معنی فارسی squadded

B1

ترکیب یا گروه‌بندی افراد به منظور انجام یک فعالیت خاص.

Grouped or organized into a squad for a specific purpose.

example
معنی(example):

تیم برای مسابقه آینده به صورت گروهی تشکیل شد.

مثال:

The team was squadded for the upcoming match.

معنی(example):

او با سایر بازیکنان در تیم گروه‌بندی شده بود.

مثال:

He was squadded with other players on the team.

معنی فارسی کلمه squadded

: معنی squadded به فارسی

ترکیب یا گروه‌بندی افراد به منظور انجام یک فعالیت خاص.