معنی فارسی squadroned

B1

سکوادرون شدن، به معنای تقسیم کردن به گروه‌های منظم برای انجام یک کار.

The act of organizing into a squadron for a specific purpose.

example
معنی(example):

این واحد برای ماموریت سکوادرون شد.

مثال:

The unit was squadroned for the mission.

معنی(example):

آنها برای کارایی بیشتر به گروه‌های کوچکتر سکوادرون شدند.

مثال:

They were squadroned into smaller groups for efficiency.

معنی فارسی کلمه squadroned

: معنی squadroned به فارسی

سکوادرون شدن، به معنای تقسیم کردن به گروه‌های منظم برای انجام یک کار.