معنی فارسی squamosals
C1استخوانهای موجود در جمجمه جانوران که در کنار استخوانهای دیگر تشکیل دهنده سر قرار دارند.
Bones found in the skull that form part of the cranial structure.
- noun
noun
معنی(noun):
The platelike part of the temporal bone
example
معنی(example):
اسکواتیها استخوانهایی هستند که در جمجمه قرار دارند.
مثال:
The squamosals are bones located in the skull.
معنی(example):
در آناتومی، اسکواتیها نقش مهمی در ساختار جمجمه دارند.
مثال:
In anatomy, squamosals play a crucial role in the structure of the skull.
معنی فارسی کلمه squamosals
:
استخوانهای موجود در جمجمه جانوران که در کنار استخوانهای دیگر تشکیل دهنده سر قرار دارند.